ابوالحسن موسی بن جعفر (ع) امام هفتم از ائمه اثنی عشر (ع) ونهمین معصوم از چهارده معصوم (ع) تولد آن حضرت در ابواء(محلی میان مکه و مدینه) به روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ق واقع شد. به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به (العبد الصالح) و به جهت علم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به (الکاظم) گردید. آن حضرت به کنیه های ابو ابراهیم و ابو علی نیز معروف بوده است. مادر آن حضرت حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس (اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی (بربری) گفته اند . برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده اند. امام موسی الکاظم (ع) هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابوحنیفه از او مسئله می پرسیدند و کسب علم می کردند بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق (ع) (148 ق) در بیست سالگی به امامت رسید و 35 سال رهبری و ولایت شیعیان را برعهده داشت
چگونگی به امامت رسیدن آن حضرت:
در زمان حیات امام صادق (ع) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (ع) عده ای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام می دانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است. ـ پس از وفات حضرت صادق (ع) بزرگترین فرزند ایشان عبدالله نام داشت که بعضی او را عبدالله افطحمی دانند این عبدالله مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق (ع) را نداشت و به قول شیخ مفید در?ارشاد? متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعای امامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که فطحیه موسوم هستند.
برادر دیگر امام موسی کاظم (ع) اسحق که برادر تنی آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسی کاظم (ع) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می کرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است.
ـ برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اماجلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی کاظم (ع) بقدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق (ع) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (ع) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین کثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت امام موسی الکاظم (ع) را از امام صادق (ع) روایت کردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید.
ـ شخصیت اخلاقی:
او در علم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بران و بداندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت می فرمود.
شبها بطور ناشناس در کوچه های مدینه می گشت و به مستمندان کمک می کرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می کرد. صرار (کیسه ها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگر به کسی صره ای می رسید بی نیاز می گشت معذلک در اطاقی که نماز می گذارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.
ـ برخورد حاکمان ی معاصر با امام:
مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی کرد و به مدینه اش بازگرداند گویند که مهدی از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش قیام نکند این روایت نشان می دهد که امام کاظم (ع) قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمی دانسته است و با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به (العبد الصالح) معروف بوده است بقدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز می دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی به حبس او فرمان داده است.
زمخشری در (ربیع الابرار) آورده است که هارون فرزند مهدی در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت وقتی اصرار زیاد کرد فرمود می پذیرم به شرط آن که تمام آن ملک را با حدودی که تعیین می کنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر است. هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟ امام فرمود:
می دانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به مامسترد نخواهی کرد (یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق منست) از آن روز هارون کمر به قتل موسی بن جعفر (ع) بست. در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول الله (ص) در حضور سران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا بن عم و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام کاظم (ع) حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من)می گویند هارون دگرگون شد و خشم از چهره اش نمودار گردید.
زندان نمودن امام و چگونگی شهادت:
درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می کند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مک بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مکیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم که می خواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.
عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند.
نجمه همسر امام:
نجمه , مادر بزرگوار امام رضا(ع ) و از ن مومنه , پارسا, نجیب و پاکیزه بود.حمیده ، همسر امام صادق (ع )، او را که کنیزی از اهالی مغرب بود، خرید و به منزل برد.
نجمه در خانه امام صادق (ع )، حمیده خاتون را بسیار احترام می کرد و به خاطر جلال و عظمت او، هیچ گاه نزدش نمی نشست !روزی حمیده در عالم رویا، رسول گرامی اسلام (ص )را دید که به او فرمودند:ای حمیده ! نـجـمـه را به ازدواج فرزند خودموسی درآور زیرا از او فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین فرد روی زمین باشد.پس از این پیام ، حمیده به فرزندش امام کاظم (ع ) فرمود: پسرم !.نـجـمـه بانویی است که من هرگز بهتر از او را ندیده ام ، زیرا در زیرکی و محاسن اخلاق ، مانندی ندارد.من او را به تو می بخشم ، تو نیز در حق او نیکی کن .ثـمـره ازدواج امـام مـوسـی بـن جعفر(ع ) و نجمه ، نوری شد که در شکم مادر به تسبیح و تهلیل مـشـغـول بـود و مـادر از آن ، احـسـاس سنگینی نمی کرد وچون به دنیا آمد، دست ها را بر زمین گذاشت ، سر را به سوی آسمان بلندکرد و لب های مبارکش را به حرکت درآورد: گویا با خدایش رازو نیازمی کرد.پس از تولد امام هشتم (ع )، این بانوی مکرمه با تربیت گوهری تابناک ، ارزشی فراتر یافت .
فرزندان امام:
بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی کاظم (ع) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت که هیجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم افضل ایشان بود از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند. یکی از دختران آن حضرت فاطمه معروف معصومه سلام الله علیها است که قبرش در قم مزار شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را کمتر و بیشتر نیز گفته اند.
تأثیر علمی آن بزرگوار:
امام هفتم (ع) با جمع روایات و احادیث و احکام و احیای سنن پدر گرامی و تعلیم و ارشاد شیعیان، اسلام راستین را که با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد (ع) نظم و استحکام یافته بود حفظ و تقویت کرد و علی رغم موانع بسیار در راه انجام وظایف الهی تا آنجا پایداری کرد که جان خود را فدا ساخت.
از کوچه ها بوی آمدن می شنوم؛ بوی خستگی مهربانی که به سمت خانه می آید و دست هایش عطر نان و عشق دارند. بوی پیراهن پدر می آید. چشم های خانه روشن! تمام پنجره باز شده اند تا رسیدنش را از دور ببینم و به سمت آمدنش به پا خیزم. سلام پدر! خستگی هایت را به من بده. بگذار سراپایت را از غبار پاک کنم و بارهای سنگینت را از دوش بگیرم. خوش آمدی، بنشین، بنشین که خانه چشم به راه قدم های خسته تو بوده. بنشین که من دلواپس بازگشت شبانه ات بوده ام. بنشین که با بودن تو تمام هراس هایم از خانه می گریزند و ستون های زندگی محکم تر می شوند. با تو هیچ دلهره شومی بر روزگارمان سایه ندارد. هیچ تهدید بیگانه ای هستی مان را نمی آزارد. تو اعتماد خانه ای؛ اعتماد من به خویش، به روزگار، دل خوشی لحظه های بودنم و تو اعتبار زندگانی ام هستی.
پدر! لقمه از سفره غیرت تو برمی چینم و نان خوش دلی از بزم نفس های گرم تو می خورم. من هستم ازآن رو که تو هستی. بودنم مدیون حضور توست. اگر در این روزگار پرفتنه آسوده خاطر و مطمئن گام برمی دارم، اگر شب را به صبح و صبح را به شب می برم و از هیچ حادثه ای نمی هراسم، هفت پشت لحظه هایم، به غیرت و قدرت تو محکم است. لحظه ای اگر تو نباشی، سقف خانه و سقف های روزگار بر سرم آوار خواهد شد. تکیه گاه همه گریه ها و خنده های من کوهسار شانه های توست.
کودک که بودم، تو دست های ناتوانم را در دست گرفتی. مرا بلند کردی و جاده را پیش پایم نهادی و پا به پای خویش مرا بردی. در پناه شانه هایت تمام راه ها را رفتم. شب و روز تن به هم می سپردند و سختی ها به پیشوازم می آمدند و تو همه را دور می کردی. هرگز نترسیدم. هرگز دلواپس نبودم؛ زیرا تو مرا در پناه شانه های امنت گرفته بودی. دلواپسی ها، همه از آن تو بوده و هست، حتی امروز که کودکی ام را سال هاست فراموش کرده ام، حتی امروز که به قد و قامت، شبیه توام. هنوز من آسوده ام و تو در اضطرابی. هنوز لحظه های آینده مرا نگرانی و برای خاطر من قرار و آسایش نداری. خواب خوش همیشه از آنِ من بوده و خستگی همیشه سهم تو. رؤیاهای شیرین همواره نصیب من بوده و محقَّق کردن این رؤیاها باری به دوش زحمت کش تو.
شناسنامه ام را از تو به ارث برده ام. نامی که به آن تکیه دارم نام توست، پدر! مرا با تو می شناسند، با نام تو، به جرئتِ استواری ات و خستگی ناپذیری مردانه ات. برای خاطر آن چشم های بی خواب و آن قدم های محکم هرگز از پای ننشسته، برای خاطر آن قامت خسته و آن سینه صبور است که من سربلند و آبرومند در کوچه های زندگی می دوم و راه درست را می یابم.
هنوز هم کودکم پدر! رو به روی مهر پدرانه ات. هنوز هم کوچکم، پیش روی بزرگی روحت. هنوز و همچنان مرا در پناه نام شکست ناپذیرت بگیر و روزگارم را تداوم بخش. بگذار پینه از دستانت و گره از پیشانی ات بردارم. بگذار بوی خستگی را از پیراهنت بربایم و قامتت را در آغوش سپاس خویش بگیرم. تو لحظه لحظه پیرتر شدی تا جوانی من بر خویش ببالد، من اما هنوز کودکم. مرا بر زانوان مهرت بنشان و تربیت کن. نزد تو هنوز هیچ نمی دانم. هنوز هم سرد و گرم روزگار را کسی بهتر از تو نمی شناسد.
بابای تموم بچه های دنیا
سودابه مهیجی
بابای تموم بچه های دنیا!
که تو دستات نون و خرمای شبونه س!
یتیما تنگه برای تو دلاشون
واسه دیدنت گرسنگی بهونه س!
دوباره شب شده بچه های دنیا
دلشون لالایی های تو رو می خواد
دلشون قصه می خواد یه قصه خوب
دلشون بازم صدای تو رو می خواد
بیا در بزن تموم خونه ها رو
آغوش مهربون و گرمتو وا کن
پای گهواره های یتیم و تنها
بمون و هی گریه های بی صدا کن
همه دنیا توی آغوش سبزت
جا می شه بابای یکتا و نمونه
تو که باشی هیچ کسی یتیم نمی شه
تو که باشی هیچ کی بی کس نمی مونه
* هر کجا که می روی، پا بر جای پای تو می گذارم تا زمین نخورم.
* عطر نان را دوست می دارم که مثل بوی دست های توست.
* خستگی های سالیانت را کجا به در خواهی کرد؟ کاش اندکی جای من و تو عوض شود پدر!
* خانه امن و آسایش فرزند، در پناه بازوان معتمد پدر است.
* هر مردی که پدر می شود، به شمار کوه های زمین می افزاید.
* تا پدر هست، هیچ دست اهریمنی تیشه به ریشه زندگانی ام نخواهد زد.
* هر بار که بر زمین می افتم، پندی از پندهای تو را فراموش کرده ام پدر!
* روزی که نام پدر را دارد، روز شکرگزاری من برای تمام ثروت های لایزالی است که دارم.
* تمام پشتوانه فرزندان خاک، پینه دست پدران است.
* پدر مظهر اقتدار و غیرت خداوند است.
* مهر پدر، همان عطوفت مادر است که پیراهن قدرت و تحکم پوشیده.
* انسان در میان قلب مادر به آ رامش می رسد و با بازوان پدر، خویشتن را حمایت می کند.
درخشش نور حق در جمال علی(ع)، بر دیدگان دوستداران او تهنیت باد!
علی(ع) اقیانوسی است که کرانه اش، سراسر هستی است.
سیزده رجب، میلاد فرخنده گوهر درخشان ولایت در صدف کعبه، مبارک باد!
تابش خورشید امامت، عطیه الهی، نور دیده ها و دیدگان، بر شیعیان تهنیت باد!
ولادت زمزم زلال عترت، چشمه سار عبودیت و مشعل فروزان راه رسالت، بر انسان های آزاده و رهروان پاک نهادش مبارک باد!
زادروز مظهر بندگی، مردانگی، شجاعت، سرافرازی و عدالت، علی(ع)، خجسته باد!
شکوفایی غنچه های عشق و نور، نشانه بزرگ خدا، مظهر نام های نیکوی خداوند، نقطه پرگار آفرینش، قطب عالم امکان و مظهر حق در منظر بشر، فرخنده باد!
طلوع جمال کعبه، زینتِ رجب و مکّی ترین آیه خداوند، مبارک باد!
میلاد پرورده دامان نبوت، پرفروغ ترین اختر سپهر امامت، نور هدایت و آیینه ایزدنما، علیِ مرتضا، گرامی بادامام محمدتقی یا مشهور به امام جواد فرزند امام رضا بوده و امام نهم شیعیان می باشد، ایشان در 25 سالگی به شهادت رسیدند و در کاظمین دفن شده است
اختلاف زیادی در مورد علت شهادت ایشان وجود دارد که اصلی ترینش مسمومیت با آب انگور می باشد، در این مطلب گلچین متن تبریک میلاد امام جواد با عکس آماده شده است
مظهر اسماء رب العالمیـن
هست در عالم جواد العارفیـن
هست در حسن و ملاحت بی نظیر
آسمان وحی را باشد بشیر
میلاد امام جواد (ع) مبارک باد
عکس نوشته تبریک ولادت امام جواد
ای کوی تو قبله ی مراد ادرکنی
ای دادرس روز معاد ادکنی
ای گشته زفرط جود و احسان و عطا
مشهور و ملقب به جواد ادرکنی
تولد امام جواد (ع) برشما مبارک باد
متن تبریک میلاد امام جواد
هر کس به زمانه سر سپارد به جواد
کار دو جهان وا بگذارد به جواد
از ساحت ثامن الحجج فیض برد
از بسکه رضا علاقه دارد به جواد
میلاد امام جواد علیه السلام مبارک باد
عکس تبریک ولادت امام محمد تقی
تو جوادی و ما گدای توئیم
هر چه هستیم خاک پای توئیم
لطف تو، عجز ما، بود معلوم
هر دو هستیم لازم و موم
میلاد امام جواد (ع) مبارک باد
حضرت معبود مشتاق سجودت یا جواد
لوح دل آیینه ی غیب و شهودت یا جواد
مدح تو گفته خداوند ودودت یا جواد
ای ز وهم خلق، بالا تر حدودت یا جواد
میلاد امام محمد تقی (ع) مبارک باد
کارت پستال ولادت امام جواد مبارک
از شبستان ولایت قمرى پیدا شد
از گلستان هدایت ثمرى پیدا شد
بحر موّاج کرم آمده در جوش و خروش
که ز دریاى عنایت گهرى پیدا شد
ولادت امام محمد تقی (ع) مبارک
عکس پروفایل ولادت امام جواد علیه السلام
مظهر اسماء رب العالمیـن
هست در عالم جواد العارفیـن
هست در حسن و ملاحت بی نظیر
آسمان وحی را باشد بشیر
میلاد با سعادت امام جوادالائمه مبارک باد
پروفایل میلاد امام جواد مبارک
خوش باش که قلب شیعه شاد است امشب
کار همه بر وفق مراد است امشب
درهاى بهشت آرزو باز شده است
چون شام ولادت جواد است امشب
تولد امام جواد مبارک باد
امشب که زمین و آسمان می گرید
از بهر غریب سامرا می گرید
جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند
چون مهدی صاحب امان می گرید
شهادت مظلومانه دهمین اختر آسمان امامت و ولایت
مشعل فروزان هدایت ،یا رو راهنمای امت ، کتاب
علم و زهد و حکمت ، ابن الجواد ، حضرت امام علی نقی ،
امام هادی سلام الله علیه بر شیعیان تسلیت باد.
روزروابط عمومی و ارتباطات مبارک باد
بیست و هفتم اردیبهشتماه روز روابط عمومی و ارتباطات است.
این روز بهانهای است تا در سطح کشور به موضوع ارتباطات و روابط عمومی توجهی مضاعف مبذول شود.
لذا بدینوسیله روز ارتباطات و روابط عمومی را بر همه پیشکسوتان وتمامی
اساتید وهمکارانی که در این عرصه فعالیت می نمایند تبریک عرض می نماییم.
بدرقه اولین زائرین کاروانهای ریلی عتبات در بامداد خردادماه ٩٨
به گزارش بخش حوادث سایت خبرهای فوری، روابط عمومی نیروی زمینی سپاه در اطلاعیهای با اعلام خبر عروج شهادت گونه فرمانده قرارگاه ثامن الائمه(ع) نزسا(نیروی زمین سپاه )، آن را تسلیت گفت.
روابط عمومی نیروی زمینی سپاه در اطلاعیهای اعلام کرد: صبح امروز( یکشنبه ۲۵ آذر) سردار سرتیپ پاسدار قدرت الله منصوری فرمانده مخلص قرارگاه ثامن الائمه(ع) نیروی زمینی سپاه ، حین بررسی و تنظیف سلاح انفرادی خود از ناحیه سر دچار سانحه شد و به لقاءالله پیوست.
این اطلاعیه با تسلیت عروج شهادت گونه فرمانده ولایی و انقلابی قرارگاه ثامن الائمه(ع) و قدردانی از مجاهدتها و تلاشهای خالصانه این جانباز و پاسدار مدافع حریم ولایت در برقراری امنیت و خدمت رسانی به مردم خاطرنشان کرده است: مراسم وداع با پیکر سردار منصوری ساعت ۱۸.۳۰ امروز (یکشنبه) درمشهد مقدس، مسجد امام علی(ع) واقع در بلوار فرامرز عباسی ۲۱ و مراسم تشییع از ساعت ۸:۳۰ صبح فردا(دوشنبه ۲۶ آذر) از مقابل مهدیه به سمت حرم مطهر رضوی برگزار خواهد شد.
مرحوم سردار منصوری از دوران دفاع مقدس ایثارگرانه در جبهه های حق علیه باطل حضور یافت و پس از دوران ۸ ساله مقاومت و ایستادگی نیز مسئولیتهای خطیری را در فرماندهی تیپ ۲۱ امام رضا (ع)، فرماندهی لشکر ۵ نصر و فرماندهی قرارگاه قدس برعهده داشت و از سال ۱۳۹۳ با حکم فرمانده کل سپاه به سمت فرماندهی قرارگاه ثامن الائمه(ع) نیروی زمینی سپاه منصوب شد. /سپاه نیوز
به گزارش بخش فرهنگی سایت خبرهای فوری، پس از برگزاری مجمع عمومی و انتخاب هیئت مدیره انجمن صنفی بازیگران سینما که در تاریخ ۱۶ اردیبهشت در محل خانه سینما برگزار گردید و طی آن۱-فاطمه معتمد آریا،۲-آتیلا پسیانی،۳-علی دهکردی،۴-فریبا کوثری،۵-حبیب رضایی،۶-افسانه چهره آزاد،۷-حسام نواب صفوی بر اساس حد اکثر آراء به عنوان هیئت مدیره اصلی و ۱-خسرو ،۲-گوهر خیراندیش به عنوان اعضای علی البدل و همچنین عبدالرضا اکبری بازرس اصلی و فرامرز روشنایی بازرس علی البدل انتخاب شدند.
هیئت مدیره انجمن صنفی بازیگران سینما
در اولین جلسه رسمی خود در تاریخ ۲۵ اردیبهشت،تقسیم بندی مسئولیتهای
داخلی انجمن را انجام داده و براساس آن فاطمه معتمد آریا به عنوان
رئیس،آتیلا پسیانی به عنوان نایب رئیس،علی دهکردی به عنوان دبیر و فریبا
کوثری خزانه داری انجمن را عهدهدار شدند.
همچنین حبیب رضایی به عنوان سخنگوی انجمن و افسانه چهره آزاد به عنوان مسئول امور رفاهی انجمن برگزیده شدند.
رئیس جمعیت هلال احمر با نماینده ولی فقیه درامورحج و زیارت و سرپرست حجاج ایرانی دیدار و گفت و گو کرد.
ولادت
موسی بن جعفر در سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ هجری قمری هنگامی که امام صادق (ع) و همسرش حمیده از حج بازمیگشتند، در منطقه ابواء به دنیا آمد. برخی مکان ولادت ایشان را مدینه دانستهاند. درباره تاریخ ولادت امام کاظم(ع) اختلاف است؛ طبری ولادت ایشان را در ذیالحجه و طبرسی آن را در ۷ صفر دانسته است. مادر ایشان حضرت حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس(اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی (بربری) گفته اند. برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده اند. امام موسی کاظم(ع) هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابو حنیفه از او مسئله می پرسیدند و کسب علم میکردند.
حضرت ابو الحسن موسى (ع) سى و هفت فرزند پسر و دختر داشتند: على بن موسى الرضا (علیه السلام)، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هرون، حسن، احمد، محمد، حمزه، عبداللَّه، اسحق، عبیداللَّه، زید، حسن، فضل، حسین، سلیمان، فاطمه کبرى، فاطمه صغرى، رقیه، حکیمه، ام ابیها، رقیه صغرى، ام جعفر، لبابه، زینب، خدیجه، علیه، آمنه، حسنه، بریهه، عایشه، ام سلمه، میمونه، ام کلثوم.
در میان تمام فرزندان حضرت ابو الحسن(علیه السلام) فرزند بزرگوارش حضرت ابو الحسن على بن موسى الرضا(علیه السلام) از همه بزرگوارتر و عالیقدرتر و داناتر و فاضلتر بوده. احمد بن موسى مردى کریم و بزرگوار و پرهیزکار بود و حضرت موسى بن جعفر این فرزند بزرگوار را دوست می داشت و بر سایر فرزندان مقدم میداشت و بستان یسیر خود را به او بخشیده بود.
مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم با برخی از خلفای عباسی، دانشمندان یهودی و مسیحی، ابوحنیفه و دیگران گزارش شده است. باقر شریف قرشی هشت گفتگو از امام کاظم، تحت عنوان مناظرات آن حضرت گرد آورده است. امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظرههایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است. با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون میخواست خویشاوندی پیامبر(ص) با خود را نزدیکتر از نسبت او با موسی بن جعفر نشان دهد، امام کاظم در حضور هارون به نزدیکتر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد. گفتگوهای موسی بن جعفر با عالمان ادیان دیگر نیز معمولا در پاسخ به پرسشهای آنان صورت گرفته که در پایان به گرویدن آنان به اسلام انجامیده است.
دورانى که امام کاظم علیه السّلام در آن زندگى مى کرد، مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگرى حکّام عباسى بود.این اعمال فشار از زمان امام صادق علیه السّلام آغاز شد و تا زمان امام رضا علیه السّلام که دوره خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه یافت؛ مردم در زمان مأمون اندکى احساس امنیت ى کردند، ولى دیرى نپایید که دستگاه خلافت بدرفتارى و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت. فشار ى عباسیان در دورهاى آغاز شد که پیش از آن امام باقر و صادق(ع) با تربیت شاگردان فراوان، بنیه علمى و حدیثى شیعه را تقویت کرده بودند و جنبشى عظیم در میان شیعه پدید آورده بودند.رسالت امام موسی کاظم (علیه السلام) آن بود تا در این حرکت علمى، توازن و تعادل فکرى را میان شیعیان برقرار کنند.
عصر امام کاظم علیه السّلام دوران بسیار سختى براى شیعیان بود و در این دوران حرکتهاى اعتراضآمیز متعددى از ناحیه شیعیان و علویان نسبت به خلفاى عباسى صورت گرفت که از مهم ترین آنها قیام حسین بن على، شهید فخ - در زمان حکومت هادى عباسى- و نیز جنبش یحیى و ادریس فرزندان عبد الله بود که در زمان هارون رخ داد. در واقع مهمترین رقیب عباسیان، علویان بودند و طبیعى بود که حکومت آنان را سخت تحت نظارت آنها بگیرد. امامان شیعه همگى بر وم رعایت تقیه پافشارى کرده و مى کوشیدند تا تشکّل شیعه و رهبرى آنها را به طور پنهانى اداره نمایند. طبعا این وضعیت سبب مىشد تا تاریخ نتواند از حرکات ى آنها ارزشیابى دقیقى به عمل آورد.
امام کاظم علیه السّلام دو بار به دست هارون به زندان افتاده اند که مرتبه دوم آن از سال 179 تا 183؛ یعنى به مدت چهار سال به طول انجامیده و به شهادت آن حضرت منجر شده است. درباره مرتبه نخست زندان اوّل مدّت قید نشده است.
دلایل زندانى شدن امام در این دو بار که هر دو به دست هارون بوده است عبارت است از:
1- سختگیری های هارون نسبت به علویان به خصوص امام موسی کاظم(علیه السلام)
2- نفوذ بسیار امام و علویان در میان مردم به دلیل اینکه فرزندان رسول خدا(صل الله علیه و آله) هستند.
3- مفترض الطاعه بودن امامان شیعه و ترس دستگاه حکومت از شیعیان به دلیلی این صفت ائمه اطهار؛ مرحوم صدوق از جمله علل به شهادت رسیدن امام کاظم علیه السّلام را آگاهى یافتن هارون از اعتقاد شیعیان به امامت امام دانسته است. هارون فهمید که شیعیان شب و روز به خدمت امام مىرسند. و به خاطر ترس از جان و از دست دادن سلطنتش آن حضرت را به شهادت رسانید.
4- سعایت برخی از بستگان امام مانندعلی بن اسماعیل بن جعفر (پسر برادر امام) در نزد هارون از امام.
هارون با آن همه سلطه و قدرت، مجبور بود تا دست به چنین توجیهاتى بزند تا اقدامش از طرف مردم مورد انکار و نفرت قرار نگیرد. هارون در همان مسجد دستور توقیف حضرت را صادر کرد. وى دستور داد تا دو کاروان آماده کرده، یکى را به سمت کوفه و دیگرى را به سمت بصره بفرستند. او امام را همراه یکى از این دو کاروان روانه ساخت. این کار به این دلیل انجام گرفت تا مردم ندانند امام در کجا زندانى مىشود.
هارون، امام کاظم علیه السّلام را نزد حاکم بصره، عیسى بن جعفر بن منصور فرستاد؛ امام چندى در زندان او بسر برد، اما در نهایت، عیسى از این کار خسته شد و به هارون نوشت تا او را تحویل شخص دیگرى بدهد.در غیر این صورت او را آزاد خواهد کرد، زیرا در تمام این مدت کوشیده تا شاهدى بر ضد امام به دست آورد، اما چیزى نیافته است.
پس از آن، امام را تحویل فضل بن ربیع دادند. امام مدتى طولانى نزد وى زندانى بود. گفته شده که از او خواستند تا آن حضرت را به قتل برساند، اما او از این کار سرباز زد. پس از آن، حضرت را تحویل فضل بن یحیى دادند و مدتى نیز در زندان او بسر برد. مطابق نقل مورّخان او حرمت امام را پاس مى داشت. پس از آن امام کاظم علیه السّلام را تحویل زندانبان دیگرى بنام سندى بن شاهک دادند.
واپسین روزهای عمر امام کاظم(ع) در زندان سندی بن شاهک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید. شهادت وی ۲۵ رجب سال ۱۸۳ق در بغداد رخ داده است. درباره زمان و مکان شهادت امام کاظم (ع) نظرات دیگری هم وجود دارد.
پس از آنکه موسی بن جعفر(ع) به شهادت رسید، به دستور سِندی بن شاهک پیکر او را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. درباره چگونگی شهادت وی گزارشهای متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخنویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کردهاند. در گزارشی نیز گفته شده او را با پیچیدن در فرش، خفه کردهاند.
برای قراردادن بدن امام کاظم(ع) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده: یکی اثبات اینکه او به مرگ طبیعی از دنیا رفته؛ دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشتهاند.
پیکر موسی بن جعفر(ع) را در منطقه شونیزیه در مقبره خانوادگی منصور که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند. مدفن ایشان به حرم کاظمین مشهور است. گفته شده دلیل عباسیان برای اینکه بدن امام را در این مقبره دفن کردند، ترس از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود.
درباره این سایت